خرابکاری آقا امیر علی
داشتم ظرفها رو میشستم،توی این فکر بودم که چرا صدای امیر علی نمیاد،چرا ساکته؟؟!! خواستم برم ببینم کجاست!آقا با سروصدا وارد آشپز خونه شد، نگاه کردم بهش دیدم یه چوبی از پایه اپن لق بود،اونو کنده و با زور میخواد بیاره تو آشپز خونه منتها زورش نمیرسه سرو صدا راه انداخته،سریع اونو از دستش گرفتم تا خرابترش نکنه،حالا بابایی بعد از ظهر از سرکار اومده شیرین کاری پسرشو دیده،میگه چطوری زورش رسیده اونو بکنه؟؟!! گفتم دیگه آقا پسر شماست. ...
نویسنده :
مامان امیرعلی
18:45